گذشتـ...ـه

خاطره‌هایم خاکستر شد

وقتی به چشم دیدم

مسئولان دبیرستانم

مکان پیش‌دانشگاهی‌ام

و کارکنان آن‌جا

همگی عوض شده‌اند...

سربه‌دار

مراقب باش

صندلیِ دل را از زیر پایت نکشند

دل است که سَر را به باد می‌دهد...

مرد زندگی

یک حِفاظ

یک تکیه‌گاه

یک بالِ پرواز

یک هم‌نفس

...

یک مردِ واقعی!

سوت و سوز!

سکوت طلاست.
البته، طلای بعضی‌ها مذاب است!

شاه‌کلیدِ توبه

خیلی وقت‌ها

فقط باید عاجزانه بگویی:

"خدایا... غلط کردم..."!

این‌طوری کارت راه می‌افتد

تا یک ساعت توجیه ببافی برای خدا!

کلّ الشُکر

نوشته بود:

خدایا! هر چه دادی شُکر

هر چه هم ندادی شُکر!

از مجموعه‌ی داستان‌های کوتاه-زویا پیرزاد

چلّه

مدت‌هاست در نبودت

شب‌ها و روزهایم

چلّه‌نشین‌اند...