سلطانِ آسمان!
اهالی شب، خوب میدانند که تو با لباس مبدّل
پاورچینپاورچین نزدیک زمین میآیی و میشوی «ماه»
تا ظلمت و تنهایی معصومانهی او و ساکنانش را کم کنی
و آرامآرام تاب میدهیاش تا مرز صبح
تا باز هم زیبا و ستودنی به قلهی آسمان صعود کنی
و تمام روز با غرور بایستی و تکیهگاه باشی
و رفتنت را خونبار به تصویر میکشی
تا زمینیان بدانند دنیا در نبودت
چه ظلمانی و هولناک است
و باز شب...
اما خورشیدکم!
من و تو خوب میدانیم
که تو فقط سایهای از او و گماشتهی اویی!
...«الله نور السماوات و الارض»...
سورهی نور، آیهی 35
پ.ن: «هور» به معنای خورشید است.
«از دل برود هر آنکه از دیده رود»
این هم از آن دست گزارههایی است که همیشه دربارهی دل دیگران صادق بوده، نه من...
پ.ن: تو که ذاتاً ازدلرفتنی نیستی...
مگر نمیدانی تشنه را آبِ شور تشنهتر میکند!؟
...
سقا شو
بیا و چشمانم را با نگاه زلالت سیراب کن...