ای مهربان‌تر از مادر...

به‌ش گفته بودم:

«مگر نگفتی از مادر مهربان‌تری؟

پس چرا امیدم دادی و ناامیدم کردی؟»

چیزی نگفته بود، اما...

امروز از زبان دیگری مژدگانی‌ام داد!


پ.ن: خدایا! توکل بر تو.

خدایی در کار است!

نه طوفان دریا

نه آرامش ساحل

هیچ یک اتفاقی نیست!

این بار... طِـ زِ نـ ج!

لذت یک روز خنکِ مایل‌به‌ابرِ بهاری

دل‌های شاد و لباس‌های خیس و خاکی

خاطره‌ی روزی به‌یادماندنی در یک روستای کویری...

ذوق‌های شبانه!

رؤیای شیرین

فرهاد را بی‌خواب می‌کند

من را که سهل است!

دومین رؤیای نوروزی...

خوابی دیده‌ام

خواب یک مرد آشنا

از همیشه نورانی‌تر و خدایی‌تر...

یکِ یکِ سیزده نودوسه!

بسم الله الرحمن الرحیم


الهی به نام و یاد و امید تو...