شکار تو...

من مسافرم

از آن سوی پرچین نور آمده‌ام

و مثل تو در این دیار پر از نیستی و قحطی تبعیدم

وقت آزادی که برسد

هستی

-این بافته‌ی تار و پود ظلمت-

از تن به در می‌کنم

و دوباره به بطن مام عدم باز خواهم گشت

من فقط آمده بودم ستاره‌ای از پهنه‌ی اندیشه‌ات بچینم

افسوس که از جبار* غافل بودم...


*جبار: نام یک صورت فلکی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد