طبیب دیگرانی و
قاتل من!
تو را رنج دیگران خسته میکند
و مرا رنج تو...
تو غافل از منِ درمانده و
غفلت، درمانده از دلِ من...
تو از یاد برده "دوستت دارم"ها را و
من دوست دارم حتی یادِ آنها را...
تو و تاریخ کهن و تحریفشدهی «من»
من و انقلاب «تو» و جغرافیای بی«تو»...
تو منهای من...
من بهعلاوهی تو..
و جوابی که
هـــــیــــچ!