سالها پیش مولانای طفلی، این مشکل رو داشت. هی هم میگفت «مینای فردوس! من چی کار کنم با این عوامالناس که منو تفسیر به رأی میکنن؟». منم گفتم «برو این شعر رو برو! همه فکشون بسته میشه!!!». گفت و دیدیم که چقدر هم استقبال شد.
کدوم شعر؟ این:
مولانا مون گفت «هر کسی از ظن خود شد یار من، از درون من نجست اسرار من»...
چه خوش گفته است مولانا جان! دست شما هم مرسی که بهشون مشاوره دادی جانم!
از زندگی من بجست اسرار من، بهجای درون من!
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
این صحبت نغز شما منو یاد یکی از بچهها انداخت.
سالها پیش مولانای طفلی، این مشکل رو داشت. هی هم میگفت «مینای فردوس! من چی کار کنم با این عوامالناس که منو تفسیر به رأی میکنن؟». منم گفتم «برو این شعر رو برو! همه فکشون بسته میشه!!!». گفت و دیدیم که چقدر هم استقبال شد.
کدوم شعر؟ این:
مولانا مون گفت «هر کسی از ظن خود شد یار من، از درون من نجست اسرار من»...
چه خوش گفته است مولانا جان! دست شما هم مرسی که بهشون مشاوره دادی جانم!
از زندگی من بجست اسرار من، بهجای درون من!