هم‌سایه‌ی عزراییل

روزی پنج بار سَر می‌زند

حالت را از فهرستش می‌پرسد

دستِ خالی می‌رود...

روزی هم می‌آید

نامت را توی فهرستش می‌بیند

دستت را می‌گیرد و...

آن مرد رفت...

صبح شنبه:

همه چیز عادی

کوچه ساکت و آرام

عصر شنبه:

چلچراغی سر کوچه

اعلامیه‌هایی بر دیوارهای همسایه

ناله‌هایی که در گلو خشکیده...

فریادی در راه است!

امان از بی‌واژگی

در هوای ابری دل...

گنج‌نامه

40هزار تومان برای بانجی‌جامپینگ ندادم

ولی بالا رفتن از آبشار و گشت‌وگذار در سرزمین بالای آن...

هم رایگان است و هم لذت‌بخش و هم سالم!

فهرست

عشق با شوق

عشق با آرامش

عشق با اشک

عشق با هجر

عشق با زجر

عشق با...

جوانی!

سکوت با طعم عشق

فریاد به رنگ تنفر

...

زندگی با رایحه‌ی جوانی!

کودکِ درون!

هوای عالی

پارک و سبزی

سینمای 5بُعدی

کلی وسیله‌ی برقی

نشستن روی زمین، عین ننه‌قلی!؟