میدانی...
آدم تعصب دارد روی تعلقات نوجوانی و ابتدای جوانیاش
و اکنون که واقعهای در حال، دل «من»ِ آن سالها را لرزانده
گویی بخشی از من کَنده شده
خیلی تلخ است حتی تصور شیرین
(تو بخوان توهمِ!) آن سالهایت هم خراب شود...
آدم احساس تعلیق میکند انگار...