دنیا به من آموخت:
برای زندگی باید مَرد بود، نه زن
چون نهتنها انتهای این راه
که هر سکوی پروازش، ممات و مُردگی است...
برای هر پَریدن، باید بمیری!
اشک برای معرفت
معرفت برای اشک
برای عمل و قیام...
پ.ن: با گریه بر سیدالشهدا -علیه السلام- کسب معرفت کنیم و یار فرزندش باشیم؛ وگرنه عمر سعد هم بر حضرت گریه کرد!
صدر تقویم، عید غدیر
ذیل تقویم، عاشورا
از بیعت با علی (ع)
تا بیعت با دشمن پسر علی (ع)...
تاریخ این جماعت، چه بیقواره است
صدر و ذیل زندگیشان چه بیشباهت
و سینههاشان چه تنگ...
چشم جماعتی به مداح
چشم مداح به جماعتی
خادمی دمِ در بغضکرده و چایریزان...
پ.ن: آسیبهای عزاداری جای خودش البته، ولی مجلس سیدالشهدا رفتن دارد حقیقتا. با هیچ چیزی نمیشود عوضش کرد!